آغاز مبارزات
 
اولین حضور خمینی در سطح اجتماع چند سال بعد از شروع سلطنت محمد رضا پهلوی و در اوایل دهه چهل زندگی او بود. در سال ۱۹۴۴ خمینی بطور ناشناس کتاب کشف‌الاسرار را بدون امضایی بر ضد کسانی نوشت که اصلاحات در شیعه را تبلیغ می نمودند. این کتاب از طرف روحانیت شیعه نوشته شد که با طرح ایده های اصلاحی به چالش کشیده شده بود. خمینی در این کتاب به کسانی ماند علی اکبر حکیم زاده روزنامه نگار، روحانی اصلاح طلب رضا قلی شریعت سنگلجی و همچنین به کسانی مانند کسروی حمله نمود. این کتاب نشاندهنده موضع سنتی و سخت خمینی در برابر چالشگران روحانیت شیعه و همچنین مدرنیسم است. او در این کتاب حملات اصلاح طلبان را جزئی از نقشه امپریالیسم برای نابودی شیعه می دانست.  روحیه‌ی مبارزه‌طلبی و عدم تمرد خمینی الهام‌بخش اولین اثر منتشرشده توسط او، یعنی کشف‌الاسرار (تهران، ۱۳۲۴ هجری شمسی) بود. خمینی در این کتاب پیشنهادهایی اصلاحی به پهلوی البته با لحن تند داد.
 
مخالفت با قانون اصلاح انتخابات
 
پیش از تصویب این قانون، زنان در ردیف دیوانگان و ورشکستگان به تقصیر و گدایان و محکومین دادگستری بودند و از هر گونه حقوق سیاسی محروم بودند.با تصویب این قانون زنان که نیمی از جمعیت کشور بودند همچون مردان توانستند حق رای دادن و حق انتخاب شدن به دست آورند. بر طبق قانون اصلاح انتخابات، سه شرط «مسلمان بودن»، «سوگند به قرآن» و «مرد بودن» در مورد رأی‌دهندگان و انتخاب‌شوندگان – که از شرایط سنتی و عمومی در انتخابات آن دوران محسوب می‌شد – حذف شده‌بود.
 
خمینی بعد از مشورت با علما به شاه و نخست‌وزیر وقت تلگرافی به شرح زیر فرستاد :
 
بسم الله الرحمن الرحیم

 

حضور مبارک اعلیحضرت همایونی پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر است ، دولت درانجمنهای ایالتی و ولایتی ، "اسلام " را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده ؛ و به زنهاحق رای داده است . و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است .بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام وآرامش قلوب است . مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه ومذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود. الداعی : روح الله الموسوی
 
 
 
او همچنین برای نخست‌وزیر پیغام دادبا افزایش فشار به حکومت شاه، سرانجام پس از دو ماه کشمکش، شاه و دولت از یکی از شروط این قانون یعنی حذف "سوگند خوردن به قرآن" عقب‌نشینی کردند . خمینی پس از آن نیز به مخالفت خود ادامه داد و از دولت خواست طی یک بیانیه‌ی رسمی خبر آن‌را منتشر کند که دولت نیز به صورت رسمی آن را اعلام کرد.
 
مخالفت با طرح انقلاب سفید
 
در دی‌ماه ۱۳۴۱ طرحی جدید توسط شاه با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و میهن» با اصولی شش‌گانه اعلام شد.معروف‌ترین بند این اصول شش‌گانه‌ی انقلاب سفید، الغای رژیم ارباب و رعیتی بود. شاه در دی‌ماه ۱۳۴۱ اصول شش‌گانه‌ی اصلاحات خود را اعلام کرد و از مردم درخواست کرد که به پای صندوق‌ها آمده و به‌آن رأی بدهند. خمینی این اصلاحات را بیش از هر چیز به سود شاه و سلطنت او و زمینه برای نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل به ایران می دانست.بنابراین او در نشست علمای قم، خواهان تحریم رفراندوم شد.
 
شاه وارد قم شد تا نظر موافق علمای دین در مورد برنامه‌های خود را بگیرد.سرانجام این رفراندوم انجام شد و رسانه‌های دولتی خبر از تصویب آن با اکثریت آراء دادند.
 
بدنبال آن خمینی، مردم ایران را به مبارزه منفی علیه حکومت فراخواند و شاه را به تمکین در برابر اسلام و علماء.شاه نیز در ۲۳ اسفند آن سال در سخنانی تند، کسانی را که رفراندوم را تحریم کرده‌بودند به سرکوب و شدت عمل تهدید کرد. متقابلا خمینی، طی بیانیه‌ای نوروز سال جدید، یعنی ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد. او در این بیانیه از انقلاب سفید شاه به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد و آن‌را هم‌سو با اهداف آمریکا و اسرائیل دانست.
 
واقعه ۱۵ خرداد
 
بعد از انتقال خمینی به تهران، خبر دستگیری او ابتدا در قم و سپس در شهرهای دیگر به سرعت پیچید و واکنش‌هایی را به‌دنبال داشت. مردم در تهران، قم، شیراز، مشهد و ورامین به خیابان‌ها ریختند و شعارهایی نظیر «یا مرگ یا خمینی» سردادند. این قیام‌ها توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد.تظاهرات تا دو روز بعد از ۱۵ خرداد نیز ادامه یافت و ۳۲ نفر در این تظاهرات کشته شدند.قیام ۱۵ خرداد یکی از مهم‌ترین حوادث سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و موجب شد که بسیاری از علما سکوت خود را بشکنند و به نهضت خمینی بپیوندند.
 
این‌طور به نظر می‌رسید که حکومت تصمیم داشت خمینی را پس از محاکمه اعدام کند.تا این‌که اعلامیه‌ای به امضای علما و مراجع و به ابتکار آیت‌الله منتظری و امضای مهاجرین تهیه و منتشر شده‌بود، به صراحت مرجعیت خمینی را تایید کرده و بعد از بیان شمول قانون مراجع و مصونیت خمینی از حکم اعدام، خواهان آزادی او شده‌بود.سرانجام پس از اعتراضات زیاد خمینی با اسکان در منزل یکی از متدینین در تهران از زندان آزاد شد. و صبح روز ۱۹ فروردین ۱۳۴۳، بدون اطلاع قبلی و پس از دو ماه زندان و مراقبت به قم برگردانده‌شد.
 
 
 
 
 
 
 
مبارزه با کاپیتولاسیون و آغاز دوران تبعید
 
 
 
طبق این طرح ایران همانند ۳۸ کشور دیگر در دنیا مانند کشورهای عضو پیمان ناتو به مستشاران نظامی آمریکا اجازه میداد که همچون دیپلمات ها و کارمندان اداری و فنی سفارتخانه ها از مصونیتها و معافیتهایی که در کنوانسیون وین به امضا رسیده بود برخوردار باشند. در همین راستا، کابینه‌ی علم لایحه‌ای را به مجلس سنا برد که در اصطلاحات سیاسی به آن کاپیتولاسیون می‌گویند. این قانون که برای تمام مستشاران نظامی مصونیت قضایی و سیاسی در حوزه خدمت نظامی ایجاد می‌کرد، در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۴۳ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. مجله‌ی داخلی مجلس شورا، پس از گذشت چند روز از تصویب لایحه به دست خمینی رسید و او متن کامل سخنرانی‌ها و گفتگوهایی که میان نمایندگان مجلس و رئیس دولت ردوبدل شده‌بود را مطالعه کرد. خمینی تصمیم گرفت در ۴ آبان ۴۳، که آنسال مصادف با سال‌روز میلاد فاطمه دختر محمد نیز بود، برای مردم سخنرانی کرده و درباره‌ی لایحه‌ی کاپیتولاسیون با آن‌ها صحبت کند.
 
 
 
شاه این‌بار تصمیم گرفت خمینی را به خارج از کشور تبعید کند. سحرگاه روز سیزده آبان گروهی مامور اعزامی از تهران وی را دستگیر و مستقیماً راهی فرودگاه مهرآباد کردند. او در آن‌جا با یک فروند هواپیمای نظامی، به آنکارا انتقال داده‌شد.پس از تبعید خمینی موجی از اعتراض‌ها در قالب تظاهرات در تهران، تعطیلی طولانی‌مدت درس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید به‌راه افتاد.
 
 
 
امام خمینی در سال‌های تبعید
 
تحریکات خمینی بر ضد نظام حاکم بر ایران سرانجام به تبعید او منجر شد. او ابتدا برای چند ماه در ترکیه بسر برد و سپس از آنجا به نجف رفت. در آنجا برای مدت چهارده سال به تدریس پرداخت و به آرامی نیروهایش را ساماندهی می کرد. سلسله سخنرانی هایی که او در پایان دهه شصت میلادی انجام داد را می توان مبانی جمهوری اسلامی دانست. دوران اقامت او در نجف بعد از اعتراضاتی که بدنبال چاپ مقاله ای در روزنامه اطلاعات علیه او پایان یافت. در آن زمان صدام حسین تصمیم گرفت که خمینی را از عراق اخراج کند. خمینی پس از اخراج از عراق به فرانسه رفت.
 
در ایران بتدریج شخصیت‌ها و چهره‌های بسیاری در کنار احزاب و گروه‌های مختلف، تبعیت خود را نسبت به خمینی اعلام می کردند. مدتی بعد از تبعید او، گروهی به نام هیأت موتلفه‌ی اسلامی شکل گرفت که هسته‌ی اصلی آن در تهران بود. در اویل دهه پنجاه شمسی خمینی توانست حامیانی در میان روشنفکران سکولار بیابد. جلال آل احمد و علی شریعتی از مهمترین افرادی بودند که با نوشته ها و سخنرانی هایشان زمینه را برای پذیرش داخلی خمینی بعنوان رهبر جنبش دمکراتیک بر ضد شاه هموار نمودند.
 
تبعید خمینی به فرانسه با نظر مساعد شاه انجام شد. شاه چنین می پنداشت که ژورنالیسم شفاف غرب به روشن شدن مواضع خمینی و به حاشیه رانده شدن او منجر می شود. به نوشته عباس میلانی محاسبات شاه در این مورد اشتباه از کار درآمد. خمینی در پاریس ردای یک لیبرال پوشید. او اعلام کرد که در بازگشت به ایران به قم خواهد رفت و نقشی در قدرت نخواهد داشت. او اعلام کرد که تنها قصد دارد در قم در کسوت یک روحانی به امور معنوی مقلدان خود بپردازد. با وجود توصیه مشاورانش خمینی در پاریس از هرگونه مصالحه با شاه خوداری نمود و جز به سقوط شاه رضایت نداد. این امر در کوتاه زمانی صورت پذیرفت. بعد از رفتن شاه، خمینی به مانند قهرمانی به ایران بازگشت. چند روز بعد و در زمانی که ارتش شاه اعلام بی طرفی نمود او به این هدف خود دست یافت.
 

 

 
 
امام خمینی در سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب
 
 
 

 

استقبال از ورود سید روح‌الله خمینی به ایران
 
 
 
امام خمینی در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب می‌پرداخت و سرانجام پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشت.
 
 
 
ده روز بعد به دنبال شکست گاردشاهنشاهی، آخرین سنگر مقاومت نیروهای شاهنشاهی شکسته شد و انقلاب ایران به طور رسمی پیروز گردید و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دههٔ فجر نامیده می‌شود و هر ساله جشنهای دولتی در این ایام برگزار می شود.
 
 
 
پس از انقلاب رفراندمی برای تعیین نوع حکومت برگزار گردید. این رفراندم اولین مورد رویارویی بین خمینی و سایر نیروهای انقلابی بود. چهره های لیبرال‌تر روحانیون مانند طالقانی و شریعتمداری به همراه گروه هایی مانند جبهه ملی و بازرگان موافق وجود چندین گزینه انتخابی برای رفراندم بودند. اما سرانجام به فرمان خمینی مردم تنها می توانستند تنها بین گزینه جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطنتی انتخاب کنند.
 
 
 
با وجود آنکه آزادی بیان یکی از محورهای اعتراضات زمان انقلاب بود. بزودی معلوم شد که این آزادی بیان شامل انتقاد از نظام نمی‌شود. هرکسی که به مخالفت برمی خواست و یا علیه اعمال کمیته های انقلاب سخنی می‌گفت قربانی همان کمیته های انقلاب می شد.  به طور آشکاری شیفتگی مردم نسبت به نظام روز به روز کاهش می یافت بطوری که ۲۰۴۰۰۰۰۰ شرکت کننده در رفراندم ۱۲ فروردین به چهارده میلیون در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ژانویه ۱۹۸۰ کاهش یافت و این تعداد شرکت کننده در اولین انتخابات مجلس شورای ملی در مارس ۱۹۸۰ به شش میلیون و صدهزار نفر رسید.
 
 
 
خمینی مهدی بازرگان را به سمت نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرده بود. اما در کنار این دولت رسمی کمیته های انقلاب شکل گرفت که عملا دولتی در سایه بود و دولت بازرگان کنترلی بر آن نداشت. پس از انقلاب ایران به فرمان سید روح‌الله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد. کمیته های انقلاب در هر شهری تشکیل شد. صدها نفر در اویل انقلاب اعدام شدند. این اعدام ها بعضی بخاطر جرایم ناچیز و حتی گاهی بدون محاکمه انجام می شد.
 
 
 
پس از بازرگان، بنی صدر که از حلقه نزدیکان او در پاریس بود به ریاست جمهوری رسید. هر چند خمینی در ابتدا حامی بنی صدر بود به مرور حمایت خمینی به انتقاد خمینی تبدیل شد و سرانجام بنی صدر از ریاست جمهوری خلع شد. در فروردین سال هزار سیصد و شصت به فرمان خمینی دانشگاه ها بسته شد و بدنبال آن کسانه که به ظن نظام، اسلامی نبودند و یا سوابق راضی کننده‌ای در قبل از انقلاب نداشتند از دانشگاه ها اخراج شدند. همچنین دانشگاه ها از چپگرایان و بهایی ها پاکسازی شدند. در همان زمان حجاب در ایران اجباری شد و حزب الله به هر زنی که در خیابان حجاب مناسب نداشت حمله می کردند.
 
 
 
روابط خمینی با روحانیان برجسته قم و مشهد در سالهای شصت و یک و شصت و دو به تیرگی گرایید. علما برجسته مشهد مانند شیرازی و قمی در بهار سال هزار و سیصد شصت و یک در سخنرانی های خود چندین مورد به رژیم انقلابی حمله کردند. همچنین روحانیانی مانند زنجانی، بهاالدین محلاتی و شیخ علی تهرانی به انتقاد از خمینی، جمهوری اسلامی و ایده ولایت فقیه پرداختند. در قم شریعتمداری و گلپایگانی بر علیه استیلای جمهوری اسلامی موضع گرفتند. هرچند سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی سعی کرد موضعی خنثی بگیرد. با اعلام خمینی مبنی بر اینکه وجوهات اسلامی باید به امام جمعه های منتصب او پرداخت شود، ضربه اقتصادی سختی به مراجع مستقل خورد و آنها دیگر نمی توانستند با جمع آوری وجوهات طلبه های دینی و کارهای خیریه خود را تامین مالی نمایند. 
 
 
 
با تمام این مخالفت‌ها در سطح روحانیان که بعضا مانند شریعتمداری از نظر دینی برجسته تر از خمینی بودند و همچنین در میان انقلابیون منتقد٬ خمینی به دلایل چندی توانست خود را به عنوان رهبر حکومت اسلامی در ایران بقبولاند. 
 
 
 1.خمینی پیش از همه روحانیان هم دوره‌اش صحبت از تشکیل حکومت اسلامی در ایران کرده بود.
 2.شخصیت اسرار آمیز خمینی: بیشتر مردم ایران او را به عنوان چهره‌ای مبارز برعلیه شاه می‌شناختند. اما به اندازه کافی در مورد او و افکارش نمی‌دانستند تا خمینی را بطور انتقادی مورد ارزیابی قرار دهند.
 3.شخصیت کاریزماتیک خمینی که او را از سایرین متمایز می‌کرد.
 4.نبود رهبری در سطح خمینی در میان مخالفان سکولار و مذهبی خمینی
 5.فراست سیاسی خمینی و قدرت او در به حرکت درآوردن توده مردم.
 
 
 
امام و جنگ ایران و عراق
 
خمینی تا پایان عمر قاطعیت و تغییر ناپذیری خود را حفظ نمود. او با پایان جنگ با صدام که بطور مداومی نارضایتی مردم رو به افزایش بود مخالفت می کرد. تنها زمانی که ورق جنگ در سال آخر آن برگشت و نیروی های آمریکایی هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کردند خمینی به تعبیر خود «جام زهر» را نوشید و آتش‌بس را پذیرفت. در این زمان دیگر آرزوی وی برای سرنگونی صدام دست نیافتنی بود. هرچند خمینی در ابتدا قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر آتش بس بین ایران و عراق را رد کرده بود، در اواسط تیر ماه سال ۱۳۶۷ که علی اکبر رفسنجانی که به تازگی جای علی خامنه ای را به عنوان فرمانده جنگ گرفته بود خمینی را راضی نمود که امیدی به ادامه این جنگ نیست و خمینی سرانجام با پذیرش قطع نامه موافقت نمود.
 
وعده‌ها
 
خمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از تصرف رادیو توسط انقلابیون در بیانیه‌ای با تقدیر از عقب‌نشینی و عدم دخالت ارتش در امور سیاسی، از مردم خواست از خرابکاری و اخلال‌گری و حمله به سفارتخانه‌ها جلوگیری کنند و نوشت «به امرای ارتش اعلام می‌کنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش، پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان می‌دانیم و مانند برادران با آنان رفتار می‌نماییم.» و در همان شب شورای عالی ارتش شاهنشاهی در جلسه‌ای با شرکت تقریبا تمامی فرماندهان عالی‌رتبه خود و بدون هیچ مخالفتی پشتیبانی کامل خود از خواسته‌های ملت را اعلام کرد.
 
اما تنها ساعاتی پس از آن عده‌ای از سران حکومت پهلوی از جمله سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز، سپهبد مهدی رحیمی رئیس شهربانی کل، سرلشکر رضا ناجی (سرلشگر) اولین فرماندار نظامی ایران و تیمسار نعمت نصیری رئیس سابق ساواک در مدرسه رفاه به حکم صادق خلخالی اعدام شدند.
 
روح‌الله خمینی قبل از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ وعده‌هایی در خصوص برابری زنان و مردان و آزادی مطبوعات به مردم ایران داده بود. همچنین او در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در سخنرانی که در روز ورود به شهر قم انجام داد، از اهداف انقلاب به تحویل دادن سرمایه ملی به مردم و مجانی کردن آب، برق و اتوبوس برای مستمندان اشاره کرده بود.
 
اندیشه‌شناسی
 
خمینی در سخنانی پیشنهاد برخی گروه‌های سیاسی مبنی بر نوع حکومتی که باید در ایران ایجاد شود را رد نموده و هیچ یک از عناوین «جمهوری»، «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری اسلامی دمکراتیک» را نپذیرفته و گفته بود «فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، ما نباید از کلمه دمکراتیک استفاده کنیم که غربی است و ما آن را نمی‌خواهیم.» خمینی همچنین در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، در پاسخ به سوألی درباره تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا می‌باشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن می‌شود.